دستاوردها و معايب يك تماس/ ضرورت مقابله با سادهانديشيهاي افراطي
بديهي است كه اين مكالمه هژموني اسرائيل را تضعيف مي كند و مي تواند نفوذ و اعتبار لابي هاي صهيونيستي را در غرب به مخاطره بياندازد... اين مكالمه ادب ديپلماتيك ايران را نشان مي دهد... ممكن است كه اين تلقي به وجود آيدكه حل مشكل هستهاي در گروي تعامل با آمريكا است. بسط چنين تلقي اي كاملا به ضرر ايران است..بايد به سرعت براي افكار عمومي دليل اين گفتگو را تشريح كرد
تماس تلفني روحاني و اوباما را بايد به صورتي واقع بينانه تحليل كرد. واقع بيني در اين باب نه به معناي كنار گذاشتن مرام و ايدئولوژي است و نه به معناي سر سپردن به روندهاي مسئله دار ديپلماتيك. به طور مشخص بايد واقع بينانه تحليل كرد كه اين تماس تلفني چه اثراتي را دارد و چه نتايج ملموسي به بار مي آورد و احتمالا چه معايبي خواهد داشت.
چالش ميان آمريكا و ايران يك چالش هويتي است. اين چالش هويتي حاصل تصادم دو ايدئولوژي است.ايران كشوري است كه مي خواهد خارج از نظم هژمونيك آمريكا بازيگري كند و براي اين امر دلايل معرفتي و تئوريك دارد آمريكا نيز مي خواهد هژموني خود را در سراسر جهان بسط دهد و ايران يكي از موانع نيل به اين امر است.
بنابراين جدال ميان اين دو كشور در حوزه ديپلماسي امري طبيعي و اساسا بديهي است. در كشاكش اين جدال بديهي تماس تلفني ميان روساي جمهور دو كشور چه نتايجي دارد و اساسا چرا صورت گرفته است؟
1- بديهي است كه آمريكا بعد از يازده سپتامبر دستاوردهاي هژمونيك و موثري را در خاورميانه به دست نياورده است. دو جنگ افغانستان و عراق هرگز نتايج ملموسي را براي آمريكا در حوزه گسترش منافع و تسلط گفتماني و سياسي به بار نياورد و در عوض موهبتي خاص را براي ايران به ارمغان آورد. دشمن ديرينه ايران در عراق سرنگون شد و دوستان ايران قدرت را در عراق در دست گرفتند. شكست هاي مكرر اسرائيل از حزب الله لبنان و بسط نفوذ اين جنبش در لبنان هم مزيد بر علت شد تا آمريكا خود را بازنده مطلق ببيند.
2- عقل سياسي حكم مي كند كه نقطه ضعف رقيب شناسايي و به آن حمله شود. آمريكا در مواجهه با ايران از لحاظ گفتماني مزيتي در منطقه ندارد و از لحاظ نظامي نيز به علل مختلف خواهان هزينه جنگ با ايران نيست. بنابراين بايد نقطه ضعف ايران را شناسايي كند و با تمركز بر آن از قدرت هژمونيك ايران در منطقه بكاهد. مسئله هسته اي و وضع تحريم هاي يك جانبه و غير حقوقي عليه اقتصاد ايران در همين چارچوب قابل ارزيابي است. آمريكا نقطه ضعف ايران را اقتصاد بيمار آن پنداشته و نقطه فشار خود را براي به ضعف كشاندن ايران اين امر انتخاب كرده است. از همين رو است كه تاكيد رهبر انقلاب بر ايده «اقتصاد مقاومتي» را بايد فهم كرد.
3- در اين چهارچوب بايد به تحليل مكالمه روحاني و اوباما نشست. درباره اينكه «چرا» اين مكالمه حادث شده است نمي توان به آساني قضاوت كرد. بي شك رايزني هاي غيرعيان و تعاملاتي بر قرار شده است كه نمي توان درباره آن به روشني داوري كرد. وجه مشخص ماجرا اين است كه اين مكالمه عقبه اي داشته است و دفعتا حادث نشده است. گمان اينكه اين مذاكره دفعتا حادث شده است خام انديشي اي بيش نيست. تا وقتي عقبه و مسير هموار شدن اين مكالمه به خوبي روشن نشود نمي توان درباره نتيجه يا عدم نتيجه آن قضاوتي داشت. بنابراين بايد به انتظار نشست.
4- به طور مشخص بايد تحليل كرد اين مكالمه چه دستاوردهايي داشته است؟
الف: بديهي است كه اين مكالمه هژموني اسرائيل را تضعيف مي كند و مي تواند نفوذ و اعتبار لابي هاي صهيونيستي را در غرب به مخاطره بياندازد. برقراري ارتباط ميان ايران و آمريكا بي اثري و بي اعتباري اين لابي ها را نشان مي دهد.
ب: اين مكالمه ايران را به مثابه كشوري كه مي تواند بعد از 35 سال مقاومت در برابر هژموني غرب از موضع اقتدار با آن گفتگو كند،در عرصه جهاني جلوه مي دهد. بنابراين استفاده صحيح از اين امر و پردازش تبليغات صحيح در باب آن بسيار مهم است.
ج: اين مكالمه ادب ديپلماتيك ايران را نشان مي دهد كه در برابر درخواست گفتگوي دشمن از موضعي اخلاقي برخورد مي كند. اين برخورد را بايد در عرصه جهاني در كنار برخوردهاي خصمانه آمريكا گذاشت و براي افكار عمومي تشريح كرد.
د: اين مكالمه مي تواند به تلطيف فضاي ذهني درباره ايران كمك كند. اينكه ايران حاضر است با دشمن خود مكالمه كند مي تواند سندي باشد بر صلح طلب بودن اين كشور. بنابراين از اين رهگذار مي توان به خنثي شدن تبليغات عليه ايران كمك كرد.
5- اما مي توان معايبي هم بر اين مكالمه مرتبط دانست. بايد مشخص شود دليل راهبردياي كه اين مكالمه را توجيه ميكند چيست و به طور مشخص چه مقوله آن را توجيه پذير ميكند؟ به نظر مي رسد در اين باب ادله هايي بايد از طرف تيم سياست خارجه دولت ارائه شود. چرا كه اين خطر وجود دارد كه صرف گفتگو به عنوان كليد راه حل مشكلات جلوه گر شود و بستر ژئوپلتيك چالش ميان ايران و آمريكا فراموش شود.
الف: ممكن است صرفا به روبنايي از ديپلماسي بسنده شود و گمان غالبي بسط يابد كه مذاكره با آمريكا مي تواند به سرعت مشكلات را برطرف كند. اين تلقي كه به وضوح نادرست است توقعاتي را بر ميانگيزد كه مواجهه با آنها دشوار است.
ب: شرطي شدن مذاكرات خطر بعدي است. ممكن است كه اين تلقي به وجود آيدكه حل مشكل هستهاي در گروي تعامل با آمريكا است. بسط چنين تلقي اي كاملا به ضرر ايران است و حل مشكل را بسيار سخت ميكند. بايد دولت به سرعت از بسط چنين مقولهاي جلوگيري كند.
ج: بايد به سرعت براي افكار عمومي دليل اين گفتگو را تشريح كرد تا ايدههاي خاص و تلقيهاي جناحي بر اين نگرش راهبردي سايه نيافكند. سياست خارجي جدل ميان جناح ها نيست. بنابراين بايد از «خياباني» شدن آن جلوگيري كرد تا موضع حاكميت و دولت در اين خصوص تبيين شود. ساده انديشي هاي جناحي در خصوص اين مكالمه و ذوق زدگي هايي عوامانه لطمه جدي را به ديپلماسي نظام در اين برهه حساس وارد خواهد كرد. بنابراين بايد در برابر اين ساده انديشي هاي مخرب به خوبي موضع گرفت.
سیبسیبسیبسیبسیبd2