۱۶ فرمان مقام معظم رهبري به دانشجويان

۱۶۷ بازديد

۱۶ فرمان مقام معظم رهبري به دانشجويان

بازخواني و تبيين ۱۶ فرمان مقام معظم رهبري به دانشجويان و جنبش دانشجويي در اين نوشتار مورد توجه قرار گرفته است. مهر: علي اكبرسبزيان در يادداشتي به بازخواني ديدگاههاي مقام معظم رهبري به دانشگاه و دانشجويان پرداخته كه در ادامه از نظر مي‌گذرد.

برداشت اول-

جنبش هاي دانشجويي ميراث به جا مانده از دهه ۳۰ و ۴۰ دانشگاه در ايران هستند، زماني كه فضاي استبداد و استكبار حاكم بر كشور خود را در دانشگاه ها بيش از هرزمان ديگري نشان داد. جايي كه دانشجويان در فضاي موجود دست به حركت هاي انقلاب گونه در جهت تحقق اهداف خود زدند. فضاي بسته و غير قابل نقد آن زمان آنقدر غير قابل نفوذ بود كه تصور فعاليتهاي دانشجويي از ذهن جوانان دور بود، اما حادثه ۱۶ آذر راهي را براي فعاليت پايه گذاري كرد كه در دوره هاي بعد تبديل به يكي از سنگرهاي مهم مردم در جهت مطالبه گري مردم از نظام شد.

برداشت دوم-

آنچه امروز پس از گذشت بيش از ۴ دهه از جنبش دانشجويي ضروري به نظر مي رسد، ايجاد بستر هاي مناسب براي فعاليت هاي سازنده و پوياي دانشجويي است كه بايد در چارچوب آرمان هاي انقلاب و انديشه هاي تابناك امام راحل و مقام معظم رهبري شكل بگيرد.

برداشت سوم-

مقام معظم رهبري در ديدار با جوانان در سال ۱۳۷۷فرمودند:

در سخنراني هاي ما ، حرف هاي خوبي در گوشه و كنار هست، منتهي غالبا دقت نمي شود و همينطور گم مي شود.
بي شك بزرگترين خيانت در حق آرمان هاي رهبر معظم انقلاب ،همين نگاه سطحي و گذرا به سخنان كارآمد و راهگشاي معظم له در بخش هاي مختلف است. جنبش دانشجويي شور و هيجاني در ساختن آينده هست كه حال او را تحت تاثير قرار مي دهد تا از گذشته عبور كند و حال را سپري كند تا آينده اي روشن و درخشان بسازد، بي ترديد به دنبال مسير و راه مطمئن و راهنماي امين مي گردد.

در سالگرد ۱۶ آذر ۳۲ و شهادت ۳ شهيد اين جنبش فرصت را مغتنم شمرده و از لابلاي سخنان مقام معظم رهبري، ۱۶ توصيه كاربردي براي دانشجويان و جنبش دانشجويي استخراج نموده كه اميدوارم با خواندن آن نكته هايي ناب استخراج نموده و با تفكر و تدبر در انديشه والاي مقام معظم رهبري مدل شايسته اي براي ساختار آينده تبيين نماييم. آينده درخشان و پرافتخار در انتظار ملتي است كه فرزندان غيور آن براي ساختن كشور خويش با تمام وجود تلاش نموده و فداكاري كنند.

واينك ۱۶فرمان

۱- شرح صدر سياسي داشته باشيد

......لزوم شرح صدر سياسى در بين دانشجويان. اين ربطى به مسئولين و مديران دانشگاه‌ها ندارد؛ مربوط به خود تشكلهاى دانشجوئى است. من تأييد ميكنم لزوم شرح صدر سياسى را. هيچ منافاتى وجود ندارد بين پايبندى دقيق و عميق به اصول و رعايت جهتگيرى دقيق، در عين حال داشتن شرح صدر و برخورد غير پرخاشگرانه با كسانى كه با فكر انسان همراه نيستند؛ بالخصوص در زمينه‌هاى سياسى.

۲- با اقشار مختلف جامعه در ارتباط باشيد

وقتى كسى جزو اردوهاى جهادى است، به مناطق محروم سركشى مي‌كند، واقعيتها را به چشم مى‌بيند، طبعاً تفكر پيگيرى اقتصاد عدالت‌محور در او اينجور زنده مي‌شود؛ اين براى همه ما درس است. بايد با قشرهاى مختلف جامعه مرتبط شد تا مسائل آنها را لمس كرد؛ اين در تصميم‌گيرى ما، در نگاه ما به مسائل گوناگون كشور اثر مي‌گذارد.

۳- مراقب نگاه‌هاي سوسياليستي و ماركسيستي باشيد

آنچه كه در دنيا به عنوان نظام سرمايه‌دارى وجود دارد، حقيقت و جوهره‌اش سرمايه‌سالارى است. نفس داشتن سرمايه و به كار انداختن سرمايه براى پيشرفت كشور، چيز بدى نيست؛ چيز ممدوحى است؛ به هيچ وجه مذموم نيست. آنچه كه مذموم است، اين است كه سرمايه و سرمايه‌دارى محور همه تصميمهاى كلان يك كشور و يك جامعه باشد؛ همه چيز را به سمت خودش بكشد؛ همان بلائى كه بر سر بلوك سرمايه‌دارى و بلوك غرب آمد، كه امروز دارند نتايجش را درو ميكنند. اين حوادثى كه امروز در اروپاست، اين فشارهاى سنگين اقتصادى كه دارد به مردم وارد مى‌آيد، اينها ناشى از ذات نظام سرمايه‌سالارى است؛ همان سرمايه‌دارى زالوصفت است، همان سرمايه‌دارى مذموم است. اما اينكه نه، كسانى داراى سرمايه باشند، سرمايه را در خدمت رشد جامعه بگذارند - البته سرمايه‌دار سود هم خواهد برد؛ هم آن كار خوب است، هم آن سود حلال است - هيچ اشكالى ندارد. كار اگر چنانچه با ضابطه صحيح انجام بگيرد - كه نگاه عدالت‌محور اسلام معطوف به اين معناست - هيچ اشكالى ندارد. بنابراين كلمه «سرمايه» و كلمه «سرمايه‌دار» به هيچ وجه چيز مذمومى نيست.

سعى كنيم نگاه سوسياليستى و ماركسيستى بر تفكر اقتصادى ما غلبه پيدا نكند. آنها نگاهشان نگاه ديگرى است. در نظام سوسياليستى، نفس سرمايه محكوم است؛ در نظام اسلامى به هيچ وجه اينجورى نيست؛ سرمايه محكوم نيست، سوء استفاده از سرمايه محكوم است. نمي‌شود هم كسى بگويد آقا سرمايه طبيعتش سوء استفاده است. نخير، اينجورى نيست. مي‌توان با مقررات درست، با مديريت صحيح، سرمايه را در جهت درستى هدايت كرد و راه برد. بنابراين آنچه كه ما در سياستهاى اصل ۴۴ مطرح كرديم، به‌هيچ‌وجه با اقتصاد عدالت‌محور منافاتى ندارد؛ بلكه به يك معنا مكمل و متمم آن است.

۴- ايده اقتصاد مقاومتي را تبيين كنيد

در زمينه مسائل اقتصادى، «اقتصاد تهاجمى» را مطرح كردند؛ عيبى ندارد. بنده فكر اقتصاد تهاجمى را نكردم. اگر واقعاً يك تبيين دانشگاهى و آكادميك نسبت به اقتصاد تهاجمى - به قول ايشان، مكمل اقتصاد مقاومتى - وجود دارد، چه اشكالى دارد؟ آن را هم مطرح كنيم. آنچه كه به نظر ما رسيده، اقتصاد مقاومتى بوده. البته اقتصاد مقاومتى فقط جنبه نفى نيست؛ اينجور نيست كه اقتصاد مقاومتى معنايش حصار كشيدن دور خود و فقط انجام يك كارهاى تدافعى باشد؛ نه، اقتصاد مقاومتى يعنى آن اقتصادى كه به يك ملت امكان مي‌دهد و اجازه مي‌دهد كه حتّى در شرائط فشار هم رشد و شكوفائى خودشان را داشته باشند. اين يك فكر است، يك مطالبه عمومى است. شما دانشجو هستيد، استاد هستيد، اقتصاددان هستيد؛ بسيار خوب، با زبان دانشگاهى، همين ايده اقتصاد مقاومتى را تبيين كنيد؛ حدودش را مشخص كنيد؛ يعنى آن اقتصادى كه در شرائط فشار، در شرائط تحريم، در شرائط دشمنى‌ها و خصومتهاى شديد مي‌تواند تضمين كننده رشد و شكوفائى يك كشور باشد.

۵- جريان دانشجويي موضع انتقادي خودش را حفظ كند

.... اصرار دارم بر اين كه جريان دانشجوئى و جنبش دانشجوئى موضع انتقادى خودش را حتماً حفظ كند. به‌هيچ‌وجه توصيه ما اين نيست كه شما انتقاد نكنيد. خب، چه كار كنيم كه اين انتقاد، تكميل كننده پازل دشمن نباشد؟ روى اين مسئله فكر كنيد. نه اينكه بگوئيم تكميل پازل دشمن كه يك امر منفى است، با لزوم انتقاد كه يك امر مثبت است، منافات دارد؛ نه، خب خود شما هم گفتيد؛ من انتقاد كردم، در همه دنيا نقل هم شد؛ اما هيچ كس در دنيا ادعا نخواهد كرد كه فلانى عليه نظام اسلامى يا فرض كنيد كه عليه تشكيلات مديريت اجرائى يا تقنينى كشور دارد اقدام مي‌كند. خب، شما هم همين جور انتقاد كنيد. بنابراين انتقاد كردن مي‌تواند به شكلى انجام بگيرد كه به‌هيچ‌وجه مقصود دشمن را برآورده نكند و به تعبيرى كه ما عرض كرديم، پازل دشمن را تكميل نكند.

۶- اعلام نظر كارشناسي متفاوت با رهبري، مخالفت با رهبري به حساب نيايد

گفته شد كه بعضى‌ها نظرات كارشناسى مي‌دهند، با نظر رهبرى مخالف است، مي گويند آقا اين ضد ولايت است. من به شما عرض بكنم؛ هيچ نظر كارشناسى‌اى كه مخالف با نظر اين حقير باشد، مخالفت با ولايت نيست؛ ديگر از اين واضح‌تر؟! نظر كارشناسى، نظر كارشناسى است. كار كارشناسى، كار علمى، كار دقيق به هر نتيجه‌اى كه برسد، آن نتيجه براى كسى كه آن كار علمى را قبول دارد، معتبر است؛ به هيچ وجه مخالفت با ولايت فقيه و نظام هم نيست. البته گاهى اوقات مي‌شود كه اين حقير خودش در يك زمينه‌اى كارشناس است؛ بالاخره ما هم در يك بخشهائى يك مختصر كارشناسى‌اى داريم؛ اين نظر كارشناسى ممكن است در مقابل يك نظر كارشناسى ديگر قرار بگيرد؛ خيلى خوب، دو تا نظر است ديگر؛ كسانى كه مي‌خواهند انتخاب كنند، انتخاب كنند. در زمينه‌هاى فرهنگى، در زمينه‌هاى آموزشى - در بخشهاى مخصوصى - بالاخره ما يك مختصرى سررشته داريم، يك قدرى كار كرديم؛ اين مي‌شود نظر كارشناسى. به هر حال هيچگاه اعلام نظر كارشناسى و نظر علمى، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائى از رهبرى و ولايت و اين حرفها به حساب نمى‌آيد و نبايد بيايد.

۷- نيروي جواني خود را كشف كنيد

...ما در ديدارهاى دانشجوها معمولاً مطالباتى را مطرح مي‌كنيم؛ آيا اين پرتوقعى است؟ اين يك سؤال است. اگر انسان مجموعه عرايضى را كه من در ديدارهاى دانشجوئى، چه در ماه رمضان‌ها، چه در دانشگاه‌هائى كه من در شهرستانها يا در تهران شركت كردم، جمع كند، يك فهرست طولانى از مطالبات اين حقير از مجموعه‌ى دانشجويان به وجود مى‌آيد. ممكن است كسى بگويد آقا اينها پرتوقعى است. من عقيده ندارم پرتوقعى است. چرا؟ توجه به نيروى متراكم در دانشگاه، گمان پرتوقعى را نفى مي‌كند. اگر چنانچه شما از يك جوان ورزشكارِ پرنشاطِ نيرومندى بخواهيد يك بار سنگينى را از يك جائى بردارد، به يك جاى ديگرى بگذارد، اين به‌هيچ‌وجه توقع زيادى نيست. بله، اگر چنانچه فرتوت باشد، پير باشد، ضعيف باشد، لاغر باشد، نمي‌شود توقع داشت؛ اما وقتى تواناست، خب بكند. دانشگاه يك محيط تراكم نيرو است؛ اين نيروها ناشى از دو عنصر اصلى است: يكى اصل جوانى است، كه من عقيده‌ام اين است خيلى از جوانها خودشان قدر نيروى جوانى را نمي‌دانند؛ يعنى هنوز كشف نكردند توانائى بى‌حد و حصرى را كه در محيط جوان وجود دارد. جوانى يك سرچشمه فياضِ تمام‌نشدنى از نيرو است. عنصر دوم، خود مسئله علم و دانش و دانشجوئى است. خود دانشجوئى به انسان توان مي‌دهد. توجه به علم، توجه به دانش، خودش توان‌افزا و توان‌آفرين است. البته بر اين دو عنصر اضافه كنيم فضائى را كه انقلاب به وجود آورد؛ و اگر بخواهيم با نگاه حداقلى نگاه كنيم، انقلاب اين فضا را در محيطهاى جوان و محيطهاى دانشجوئى، حداقل تشديد و مضاعف كرد. يعنى حالت نشاط، سرزندگى، دورى از دلمردگى، اعتماد به نفس، در محيط دانشجوئى زياد است. بنابراين ما هرچه از دانشجوها توقع داشته باشيم، كارهاى سخت را از آنها بخواهيم، متوجه آنها بكنيم، توقعات ارائه بدهيم، به نظر من پرتوقعى نيست. كارهاى زيادى مي‌شود انجام داد. ما يك جريان سيّال و نيروى تمام‌نشدنى‌اى داريم كه اگر چنانچه اين نيرو آزاد شود و هدايت شود، مي‌تواند كشور را به طور كامل آباد كند.

۸- آرمانگرايي را در دانشگاه زنده نگه داريد

خب، يكى از چيزهائى كه ما از دانشجوها توقع داشتيم و اين به طور طبيعى در دانشگاه و در محيط جوان وجود دارد و بنده هم اصرار داشتم كه اين حالت در دانشگاه زنده بماند، مسئله آرمان‌گرائى است..... مسئله واقع‌گرائى در جاى خودش محفوظ است، ....ليكن آرمان‌گرائى، هم در سياست، هم در همه صحنه‌هاى ديگر - مثل آرمان‌گرائى در علم - بايد مورد توجه باشد. آرمان‌گرائى در علم، يعنى در زمينه مسائل علمى بايد دنبال قله بود؛ كه اين، توجه شما را به درس خواندن و خوب درس خواندن بايد نتيجه بدهد. من به شما عرض بكنم؛ امروز درس خواندن، علم‌آموزى، پژوهش و جديت در كار اصلى دانشجوئى، يك جهاد است.

۹- محيط دانشگاه بايد پاكيزه و معنوي باشد

محيط دانشگاه به دليل اينكه محيط جوان است، بايد محيط پاكيزه‌اى باشد. بعضى خيال مي‌كنند دانشگاه يعنى محيطى كه در آن، تقيد به دين و پايبندى به دين و اخلاق و اينها خيلى لزومى ندارد و مطلوب نيست. اين ناشى از بناى غلطى است كه در دوران طاغوت، در آغاز پيدايش دانشگاه، پايه‌ريزى شد. آن روز كسانى دانشگاه را به وجود آوردند كه به اصل دين و معنويت و اخلاق اعتقاد نداشتند؛ شيفته‌ى غرب و فريفته‌ى اخلاقيات غرب بودند. البته آن شيفتگى و فريفتگى، شكل عمومى‌اش بود؛ يك عده‌اى‌شان هم مزدور و مأمور غرب بودند. بنا بود اينها در داخل كشور طراحى و برنامه‌ريزى كنند كه تسلطى را كه به شكلى در دوران قاجار داشتند، در دوران پهلوى همان تسلط را و بيشترش را به شكل ديگر و آرامترى داشته باشند؛ تربيت يك نسل روشنفكر و درس‌خوانده و تحصيلكرده‌اى كه غربى بينديشد؛ ايرانى است، اما فرانسوى و انگليسى و آمريكائى فكر مي‌كند؛ آرزوهايش آرزوهاى يك فرد آمريكائى است؛ اقدام و عملش هم اقدام و عمل يك فرد آمريكائى يا انگليسى است؛ اگرچه مليتش ايرانى است و ساكن ايران هم هست. آنها تربيت يك چنين نسلى را دنبال مي‌كردند.

۱۰- پرخاشگري ممنوع

آرمان‌گرائى را با پرخاشگرى اشتباه نكنيم؛ تصور نكنيم كه هر كس آرمان‌گراتر است، پرخاشگرتر و دعواكن‌تر است؛ نه. مي‌توان بشدت پابند به آرمانها و پابند به اصول و به ارزشها بود، درعين‌حال پرخاشگر هم نبود. در آيه شريفه مي‌فرمايد: «اشدّاء على الكفّار».(سوره فتح /۲۹) «اشداء» جمع «شديد» است. شديد يعنى سخت، سخت يعنى نفوذناپذير. هر جسمى كه سخت‌تر باشد، وقتى با جسم ديگرى اصطكاك پيدا كرد، در آن جسم ديگر اثر مي‌گذارد، اما از آن جسم اثر نمي‌پذيرد.

همه‌مان اينجورى باشيم؛ اشداء باشيم. اما شديد بودن، اثرگذار بودن، لزوماً به معناى دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نيست. گاهى اوقات انسان احساساتش غلبه مي‌كند و مي‌خواهد يك كارى را انجام بدهد. اين دوره احساسات شما، دوره جوانى است؛ ما هم پنجاه شصت سال قبل از اين، همين دوره‌ها را گذرانديم. يك مدتى جوان بوديم، جوان پراحساساتى هم بوديم؛ مي‌دانيم اين دوره چه جورى است. ببينيد، يك جاهائى احساساتى وجود دارد كه اين احساسات بايد كنترل شود.

۱۱- در مسائل اجتماعي موضع‌گيري كنيد

من خوشبختانه مى‌بينم در اين دو سه سال اخير موضعگيرى در مسائل گوناگون، در محيطهاى دانشجوئى و جوانهاى دانشجو، خيلى بارز است؛ خب، اين خوب است؛ اين را من تقدير مي‌كنم و تشكر مي‌كنم؛ منتها يك وقت مثلاً فرض كنيد قضيه غزه پيش مى‌آيد، يك مشت جوان دانشجو مي‌گويند اين فلان فلان شده‌ها، اين صهيونيستهاى خبيث سر بچه‌هاى غزه دارند بمب مي‌ريزند، فلان مي‌كنند؛ برويم پدرشان را دربياوريم؛ راه مى‌افتند، مي‌روند فرودگاه! خب، اين احساسات، احساسات مقدس و پاكى است. امثال من كه يك كنار نشستيم و داريم نگاه مي‌كنيم، آدم مي‌خواهد جانش را فداى يك چنين احساساتى بكند؛ اين واقعاً ارزش دارد. اينكه امام فرمودند من دست و بازوى بسيجى‌ها را مي‌بوسم، جايش همين جاست. آدم وقتى مى‌بيند كه يك جوانى اينجا توى خانه، در گرماى تابستان كولر و يخچال دارد، در سرماى زمستان وسيله گرمائى دارد، دانشگاه مي‌رود، درس مي‌خواهد، موفقيت دارد، بعد يكهو مسئله غزه مي‌خواهد او را به حالت انفجار برساند، مي‌گويد مي‌خواهم بروم آنجا؛ خب، اين احساس، احساس باارزشى است؛ اما رفتن، غلط است. احساس، خوب است؛ اما اين احساس نبايد موجب شود كه ما حالا راه بيفتيم برويم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممكن بود، نه جايز بود؛ اگر ممكن هم بود، جايز نبود.

حضور فيزيكى و فكرى در مسائل عمومى كشور از سوى مجموعه دانشجوئى حتماً لازم است. هم حضور فكرى لازم است؛ با همين رسانه‌هاى دانشجوئى، با اجتماعات دانشجوئى، با اظهاراتى كه اينجا و امثال اينجا ممكن است بكنيد، با ارائه نظراتتان به دستگاه‌هاى ذى‌ربط و وزارتهاى مربوط - اگر اهل اقتصاديد، به دستگاه‌هاى اقتصادى؛ اگر اهل مسائل فرهنگى هستيد، به دستگاه‌هاى فرهنگى نامه بنويسيد، پيشنهاد بدهيد، نظر بدهيد، اعلام موضع كنيد - هم حضور فيزيكى لازم است؛ گاهى بايد در يك اجتماعى شركت كنيد. من به هيچ وجه نفى نمي‌كنم و رد نمي‌كنم، بلكه تأييد مي‌كنم برخى از اجتماعات دانشجوئى را كه درباره مسائل گوناگون - فرض كنيم مسئله بحرين يا چيزهاى ديگر - به وجود مى‌آيد. البته با تندروى در اين اجتماعات مخالفم؛ با عمل نسنجيده در اين اجتماعات مخالفم؛ با تصميم‌گيرى‌هاى غلط كه ممكن است از طرف يك چند نفر انجام بگيرد، بعد در آن بحبوحه احساسات، ناگهان مورد حمايت جمع هم واقع شود، بنده موافق نيستم.

حالا راهش چيست؟ چگونه مي‌شود عمل كرد؟ من گمان مي‌كنم اگر مجموعه‌هاى دانشجوئى، كانون يا كانونهاى تصميم و اقدام داشته باشند براى اينكه در مسائل گوناگون فكر كنند و تصميم بگيرند، اقدامهاى آنها سنجيده‌تر خواهد بود. مثلاً فرض كنيد در فلان قضيه‌اى كه چند تا مثالش را الان زدم، دانشجوها چه كار كنند، خوب است؟ اين را بنشينند يك گروه نخبه‌اى، زبده‌اى، مسئولى فكر كنند، بعد به صورت متحدالمآل در بين مجموعه دانشجوئى واضح و مشخص بشود كه اگر كسى تخطى و زياده‌روى كرد از آنچه كه قرار شده، مربوط به تصميم دانشجوها و جريان دانشجوئى نيست.

۱۲- مراقب رقابت بر سر پست و مقام باشيد

رقابت بر سر پست و مقام. خب، در يك دوره‌اى دانشجوهاى تشكلهاى اسلامى و ارزشى منزوى بودند؛ مسئله پست و مقام و احياناً چرب و شيرين و اينها مطرح نبود، اما حالا گوشه و كنار ممكن است مطرح باشد؛ لذا مراقب باشيد. يكى از لغزشگاه‌هاى بزرگ ما انسانها و افراد بشر، همين رقابتهاى بر سر پست و مقام و آبرو و اينهاست، كه آدمهاى گردن‌كلفت را گاهى به زمين مي‌كوبد. البته من عقيده‌ام اين است كه شما جوانها همچنان كه در نيروى جسمانى بر ما پيرمردها فائق هستيد، در نيروى اراده و توانائىِ تسلط بر نفس هم بهتر از مائيد. جوان اگر چنانچه همت كند، انگيزه داشته باشد و بخواهد عمل كند، در زمينه‌هاى معنوى و روحى و مبارزه با نفس هم از آدمهاى مسن و پابه‌سن‌گذاشته و پيرمردى از قبيل ماها قوى‌تر است و توانائى‌اش بيشتر است. پس مي‌توانيد.

۱۳- سقف معرفت خود را سايتها و روزنامه‌ها قرار ندهيد

عزيزان من! سقف معرفت خودتان را، سايتهاى سياسى و اوراق روزنامه‌ها و پرسه زدن در سايتهاى گوناگون قرار ندهيد؛ سقف معرفت شما اينها نيست. البته من امروز از اين حرفهائى كه زدند، حقيقتاً لذت بردم؛ حرفهاى خوب، حرفهاى پخته، تعبيراتِ جاافتاده، جمله‌بندى‌هاى درست؛ اين خوشحال‌كننده است. من مي‌خواهم بگويم هرچه مي‌توانيد، اولاً در اين بخش كار كنيد. سطح معرفت را بالا ببريد.

۱۴- با قرآن و نوشتجات شهيد مطهري و ديگر فضلا، معرفت دينيتان را بالا ببريد

با قرآن، با نوشتجات مرحوم شهيد مطهرى، با نوشتجات فضلاى بزرگى كه خوشبختانه امروز در حوزه‌هاى علميه حضور دارند، آشنا شويد. امروز فضلاى جوانى در حوزه‌هاى علميه هستند كه مي‌توانند در اين قسمت به مجموعه جوانهاى دانشگاهى يارى بدهند؛ كمااينكه كارهاى خوبى هم دارد انجام مي‌گيرد. سطح معرفت دينى بالا برود؛ اين يكى از كارهاست كه حتماً لازم است. به نظر من آن كارى كه مهم است انجام بگيرد، مطالعات اسلامى است.

۱۵- به اوضاع كشور نگاه مستفسرانه داشته‌باشيد

نظارت و توجه به اوضاع كشور. نگاه مستفسرانه و دنبالِ پيدا كردن واقعيت، همراه با انتقاد. قبلاً هم عرض كردم كه انتقاد هيچ اشكالى ندارد. نگاه منتقدانه هيچ اشكالى ندارد، منتها انتقاد درست؛ بى‌انصافى نشود. آدم گاهى مى‌بيند در بعضى از انتقادها، بى‌انصافى مي‌شود. حالا شما يك خرده تنديد و جوان هم هستيد و آدم خيلى هم توقع ندارد؛ اما آنهائى كه ريش و سبيلشان سفيد هم شده، گاهى اوقات انسان مى‌بيند كه بى‌انصافى مي‌كنند؛ در بيان كردن و گفتن و حرف زدن نسبت به اين و آن، بى‌ملاحظگى مي‌كنند. مراقبت كنيد بى‌انصافى نشود. بنابراين نقد مستمر، نظارت مستمر و متعادل بر اوضاع كشور، بر مديريتها، جزو كارهاى بسيار لازم است؛ البته بايد با عقلانيت و با مدارا همراه باشد، بدون افراط، بدون پرخاشگرى؛ اما نگاه نقادانه. به نظر من اين هم كار لازم ديگرى است.

۱۶- اميد را در خود زنده نگه داريد

عزيزان من! اساسى‌ترين قضيه هم اميد است. من به شما عرض بكنم؛ از جمله سخت‌ترين كارهائى كه عليه من و شما دارد انجام مي‌گيرد، اين است كه اميد را در ماها بميرانند. سعى كنيد اميد را زنده نگه داريد. هرچه مي‌توانيد، شعله اميد را در دل خودتان و در دل مخاطبانتان زنده نگه داريد. با اميد است كه مي‌شود پيش رفت. اميد هم اميد بيجا نيست؛ اميدى است كه واقعيتها كاملاً ما را به درستى آن نويد ميدهد
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد